چرا نمایش سگ های وست مینستر باعث شد من از مانگل ها قدردانی کنم؟


من سه سال را در میان سگ هایی با شجره نامه هایی مانند خانواده سلطنتی بریتانیا گذراندم. در دنیای ما آنها ارل و دوشس خواهند بود. نام آنها در کتب نسب شناسی است که به نسل های بیشماری برمی گردد. آنها محصول قرن ها پرورش دقیق هستند تا آنها را به کامل ترین نسخه های خود تبدیل کنند.

اوه من پوچ ها رو بیشتر دوست دارم

به من مربوط نیست انجام نداد مانند سگ هایی که در نمایشگاه های سگ در ایالات متحده ملاقات کرده ام، از جمله معتبرترین آنها، نمایشگاه سگ وست مینستر. آنها افراد زیبایی بودند: ورزشکار، شانه شده برای درخشش، خوش اخلاق. تنها سگی که مدام بر سر من غرغر می‌کرد، یک پتی باست گریفون وندین (به اختصار PBGV در دنیای سگ‌ها) در نمایشی در تنسی بود. متعلق به دامپزشک سابق مورد علاقه ما است که در آخر هفته سگ ها را نشان می دهد. شاید سگش فکر می کرد که من خیلی دوستانه هستم.

سگ‌ها در یک نمایشگاه سگ – یک تور بی‌پایان در شهرهای بزرگ و شهرهای بزرگ در سراسر آمریکا، یک کاروان متحرک که من فکر می‌کنم «کشور سگ‌ها») باید قوانین سخت‌گیرانه‌ای را برای ورود به رینگ دنبال کنند. هر یک از 200 نژاد به رسمیت شناخته شده توسط American Kennel Club دارای یک استاندارد مکتوب است که تعریف می کند چه چیزی می تواند و چه چیزی نمی تواند نمونه بارز این نژاد باشد. برخی از استانداردهای نژاد هزاران کلمه طولانی هستند. لیست کوتاهی از کمبودهایی که می تواند سگ را از شرکت در مسابقات محروم کند:

Doberman Pinscher: اوربایت بیش از سه شانزدهم اینچ یا آندربایت بیش از یک هشتم اینچ.

پاپیلون: تمام سفید یا سفید نداشتن

سگ شتلند: قد کمتر از 13 اینچ یا بیشتر از 16 اینچ.

سگ هایی که تمام قوانین را رعایت می کنند و به اوج دنیای نمایش می رسند، عملاً از نظر فیزیکی کامل هستند. من زمان زیادی را با سامویدی به نام استرایکر گذراندم که در بیش از 100 نمایش سگ در سراسر آمریکای شمالی برنده شد. یک بار از سرپرست او، لورا کینگ، پرسیدم که به من بگوید استرایکر در کجا از استاندارد نژاد ساموید 1600 کلمه ای کوتاهی کرده است. تنها چیزی که او می توانست به آن فکر کند تغییر رنگ جزئی در داخل لب های او بود.

همه اینها تصادفی نیست. پرورش دهندگان توله سگ هایی را انتخاب می کنند که فقط چند هفته سن دارند. (سگ های دیگر در بستر “حیوان خانگی” در نظر گرفته می شوند. Dogland تنها جایی است که این عبارت معتبر است.)

آنهایی که برای تبدیل شدن به سگ‌های قهرمانی بزرگ می‌شوند، سپس به سگ‌های نمایشی قهرمان دیگر پرورش داده می‌شوند تا طبیعتاً سگ‌های قهرمان بیشتری تولید کنند. اما این فرآیند که در طول نسل‌ها در یک نژاد تکرار می‌شود، منجر به چیزی می‌شود که مردم در داگلند آن را “پرورش خطی” می‌نامند. در عمل، این بدان معنی است که سگ های نمایشی همخون هستند.

همخونی در بین همه گونه های جانوری بسیار رایج است. همخونی شدید در موقعیت هایی مانند جهان نمایش سگ می تواند عواقب پزشکی طولانی مدت داشته باشد. این به این دلیل است که ژن‌های مغلوب که می‌توانند با برون رفتگی خاموش شوند، در عوض تقویت می‌شوند. این بدان معنی است که تقریباً هر نژاد سگ اصیل دارای مشکلات سلامتی مزمن است که هرگز از بین نمی رود. در سال 2015، گروهی از محققان سوابق نزدیک به 89000 سگ را که طی 15 سال از بیمارستان دامپزشکی کالیفرنیا عبور کرده بودند، تجزیه و تحلیل کردند. آنها دریافتند که نژادهای خالص بیشتر از موش ها به هر یک از 10 بیماری ژنتیکی مختلف، از آب مروارید گرفته تا درماتیت و آسیت (تورم معده که می تواند کشنده باشد) مبتلا هستند.

کمال همیشه بهایی دارد.

فکر کردن به این قیمت باعث شد به رژه سگ هایی فکر کنم که در طول زندگی ام به اندازه کافی خوش شانس بودم که آنها را بشناسم. تقریباً همه آنها تند و تیز بودند و فقط با نگاه کردن به آنها می شد فهمید. سگ هایی که دوست داشتم دندان های کج و باسن لاغری داشتند. کمی به پهلو راه می رفتند یا از یک طرف دهانشان آب دهان می ریختند. همه آنها در نوع خود کاملاً ناقص بودند.

من و همسرم به اندازه کافی خوش شانس هستیم که با فرد، یک موت آزمایشگاهی زرد زندگی می کنیم که به عنوان یک توله سگ ولگرد در گودالی در حیاط قدیمی ما وارد زندگی ما شد. ما هرگز نفهمیدیم او کیست. دامپزشک ما فکر می کرد که او نوعی مو کوتاه آلمانی دارد، که منطقی بود زیرا هر از چند گاهی در وسط حیاط می ایستاد و روی نقطه می رفت. تا آنجا که ما توانستیم بگوییم، او هرگز به چیز خاصی اشاره نکرد. چیزی در DNA او باید به او گفته است که هر از چند گاهی خودنمایی کند، فقط برای اینکه سنت خانواده را زنده نگه دارد.

فرد پنج دقیقه در رینگ نمایش دوام نمی آورد. وقتی مثل ماشین دم ماهی راه می رفت، قسمت پشتی او گاهی منحرف می شد. اما او دوست داشتنی ترین و شیرین ترین سگی بود که تا به حال وجود داشت. او هرگز در تمام عمر خود به موجود زنده دیگری آسیبی نزد. تا جایی که من می دانم، او حتی یک حشره هم نخورد.

وقتی که پیری و تومور کبد بالاخره او را گرفت، قلب ما را شکست. اما او 14 سال و نیم عمر کرد – بیش از دو سال بیشتر از میانگین طول عمر یک آزمایشگاه زرد اصیل. حالا من به آن به عنوان دوره های اضافی، بیسبال رایگان، کمک های دوم دسر فکر می کنم. او به زندگی ما برکت داد و بخشی از برکت این بود که او چقدر ماند.

در داگلند نژادهای اصیل زیادی وجود داشت که اگر فرصت می کردم فوراً آنها را به خانه می برم. تماشای آنها گاهی نفس گیر بود، مانند حضور در ردیف اول در یک بازی NBA. اما اگر به من یک انتخاب از بین تمام سگ‌های دنیا بدهید، من با سگ‌هایی شروع می‌کنم که کمی کج‌رو، نامتقارن و بد بو هستند. خصلت‌های ما ویژگی‌ها هستند، نه نقص. به من موت بده

دیدگاهتان را بنویسید