تیعلیرغم عظمت دیسکوبولوس میرون، تصدیق جذابیت نفسانی ورزشکاران به طرز عجیبی تابو است. به نحوی لازم نیست که متوجه نانهای تنگ و بیپرده فوتبالیستها در شلوار کوچک الاستیک یا کشش آسان اندام یک بسکتبالیست در اتاق خواب باشیم. به نظر می رسد پیام این است: ورزش یک تجارت جدی است! ولش کن.
اما لوکا گوادانینو با یک برکت در لباس مبدل اینجاست متقاضیان، فیلمی که ما را به دیدن، آه و خندیدن دعوت می کند. سه بازیکن اصلی در این فانتزی مثلث عشقی وجود دارد که بخشی از آن درباره تنیس است، اما بیشتر در مورد عشق و وسواس است. رابطه خطرناک ابتدا مایک فیست، حرفهای تنیس و آرت دونالدسون، قهرمان تقریباً قهرمان، مردی که در رگبار شکست است و اعتماد به نفسش لحظه به لحظه از بین میرود. سپس همسر آرت، تاشی دونالدسون زندایا، زن جوان مشتاقی است که در راه رسیدن به ستاره شدن حرفه ای است، قبل از اینکه یک مصدومیت جدی او را برای همیشه کنار بگذارد. اکنون او در محل کوچ آرت زندگی می کند. آخرین اما نه کماهمیت، پاتریک تسوایگ از جاش اوکانر، یک تنیسباز امید سابق است که به قهرمانی رسید. او همچنین بهترین دوست سابق آرت و دوست پسر سابق تاشا است، و بخشی از مغز او وجود دارد که نمی تواند هیچ کدام از آنها را رها کند.
گوادانینو چگونه رابطه بین این سه نفر را به تصویر میکشد و چگونه داستان آنها را به پایانی رضایتبخش و خوش میآورد؟ روش نقل او به چیزی که بتوان آن را خط مستقیم نامید، شباهت ندارد; حتی نامگذاری آن غیر خطی نمی تواند انرژی کانگورویش را بگیرد. بهتر است آن را بهعنوان مجموعهای از رگبارهای پرنده به عقب و جلو در زمان توصیف کنیم – فیلمهای پینگپنگینگ بین سالهای 2019 تا 2006 با توقفهایی در بین آنها – که شما را سرگیجه میکند، حتی کمی مست.
بیشتر بخوانید: 100 بهترین فیلم 10 دهه اخیر
گوادانینو که بر اساس فیلمنامه ای از جاستین کوریتزس کار می کند، از اینکه ما را مسخره می کند، با ما بازی می کند و همه ما را به چرخش در می آورد، لذت می برد. این چشمگیرترین فیلم اوست. گوادانینگو می تواند کارگردان بزرگی باشد: او در سال 2009 من عشق هستم این فیلم با بازی تیلدا سوینتون در نقش همسر یک اشراف زاده ایتالیایی که تسلیم خواسته های ممنوعه شده است، یک فیلم سعادتمندانه است. او همچنین مقصر است که خود را بیش از حد جدی گرفته است: او در سال 2018 آه می کشد بازسازی آغشته به سنگینی خانه هنری است. ولی متقاضیان به سادگی خوش می گذرد. حتی موسیقی ترنت رزنور و آتیکوس راس سینتیک سکسی جورجیو مورودر آن نیز حال و هوای جالب و مارگونه ای دارد. لحظاتی هست که می خواهی دعوا کنی متقاضیان– جدول زمانی تاس او را در نظر بگیریم و همه چیز را در نظم مناسب قرار دهیم – اما مقاومت بی فایده است. در اصل، گوادانینو شما را برای نوشیدنی و شاید کمی معاشقه دعوت کرده است. چرا یک یا دو جرعه ننوشید؟
فیلم در سال 2019 و در بحبوحه افول هنر آغاز می شود. تاشی برای افزایش اعتماد به نفس شوهرش، او را به مسابقه چلنجر در نیو روشل پر زرق و برق دعوت کرد، بدون اینکه نمی دانست حریف آرت دشمن او پاتریک خواهد بود. در طول سال ها، از زمانی که آنها در یک کمپ تنیس در سن 12 سالگی ملاقات کردند، هر دو به عنوان دزد قوی بودند. اما در مقطعی در مقیاس غول پیکر فیلم، عواقب تلخ آنها را می بینیم. و در حالی که حرفه آرت تحت رهبری ظالمانه تاشا سر به فلک کشیده بود، کار پاتریک دچار سردرگمی شد. او با کارت اعتباری پرداخت شده و بدون جایی برای خواب وارد نیو روشل می شود. شب قبل از مسابقه، او در صندلی عقب ماشینش می نشیند تا چشمانش را ببندد.
نمی توان گفت که تاشی هم گوه ای است که این دو مرد را از هم دور می کند و هم نیروی مغناطیسی است که آنها را از نظر روحی – شاید حتی جسمی – متحد می کند. پس شرم آور است که – به جز یک صحنه عالی – بازی زندایا ضعیف ترین بازی در فیلم است. به عنوان تاشا بالغ، یک رقیب سرسخت که بردها و باختهای شوهرش را به گونهای شخصی میگیرد که ممکن است مال او باشد، او مانند یک نیروگاه در پیراهنهای زاویهدار و اسپادریهای شانل در فیلم قدم میزند. اما زندایا، هر چند که زرق و برق دار است، نمی تواند زیبایی را به کاریزما تبدیل کند. به نظر می رسد تنها ابزار نمایشی او تند و تند باشد. زندایا مجری جذابی است، اما او برای ایفای نقش زنی که قرار است تنها وسواس دو مرد باشد، فاقد بالاست است. شاید ایده این است که آنها چنان با یکدیگر رقابت می کنند که نمی توانند ببینند او اما در بیشتر موارد، وقتی او در اطراف است، فیلم خیلی سکسی نیست. برای این دو پسر، او واقعاً فقط یک سطح بازتابنده است، آینه ای که در آن می توانند ماهیچه های سخت خود را تحسین کنند.
و همچنین، البته، یکدیگر. در صحنههایی که این دو در جوانی در زمین مسابقه روبهرو میشوند، شادی وحشیانهای در رقابتپذیری آنها وجود دارد – آنها عمیقاً به یکدیگر احترام میگذارند و بر امواج تستوسترون خود سوار میشوند. بعدها، به عنوان بزرگسالانی که بر سر یک زن دعوا کردهاند، به شدت ماچو میشوند، توپ را به عقب و جلو میکوبند، پادشاهان جنگل برای جایزه شیر یا حداقل چیزی که خودشان میجنگند. فکر کردن این یک جایزه است در بزرگترین صحنه فیلم، تاشا نوجوان، ستاره نوظهور تنیس که هر کسی را که او را در زمین ببیند خیره میکند، دوست پسر آرت و پاتریک را با بوسههای اغواکننده وسوسه میکند که انگار میخواهد هر دو را به رختخواب بکشاند. سپس او می رود، و آنها به رویارویی با خودشان رها می شوند – یا نه واقعی هستند احساسات نسبت به یکدیگر این یک سکانس زیبا، سکسی، خنده دار و حیله گر است، و چه عمدی باشد چه نباشد، به حقیقت اشاره می کند: این واقعاً فیلم فیست و اوکانر است.
هر کس روش خودش را دارد که ما را به روش خودش اغوا کند. Phaistos، با بینی نجیب و لبخند حیله گر خود، مانند تلاقی بین یک خدای رومی رنگ پریده و حیله گر حیله گر به نظر می رسد. پوست او به قدری صاف است که میتوانیم هر دلمه و جای زخم را ببینیم، هر نقطهای را که کفشهای تنیس آرت پاهایش را مالیده است – بدن او نقشهای است از آنچه یک ورزشکار باید تحمل کند. او هم مسامحه و هم فقیر است. یک دقیقه می خواهی به او سیلی بزنی و لحظه دیگر می خواهی مادرش باشی. پاتریک اوکانر انرژی کاملا متفاوت اما نه کمتر جذاب دارد. او سرسخت است، کمی کثیف است، اما هرگز از اهداف خود منحرف نمی شود. او رذل و رذل است، شیطان پا به پایش. چه حسی به دست می دهد اگر دستی روی ساق پاش بگذارد؟ گوادانینو و فیلمبردار مکرر او Sayombhu Mukdepram، شما را به خاطر این فکر تنبیه نکنید. این چیزی است که آنها به دنبال آن هستند. متقاضیان یک لحظه عبور می کند. پایان آن یک رعد و برق وابسته به عشق شهوانی است. تا زمانی که تمام نشود نمیدانی چه چیزی به تو ضربه زده است، اما احساس عشق میکردی.