آرجان استوارت اخیراً بخشی را انجام داده است که در آن به طنز از وعده هوش مصنوعی که مدیران عامل فناوری به آن توجه دارند انتقاد می کند. فکر نمیکنم خودکار کردن توسترهای شما بهترین راه برای نشان دادن پتانسیل هوش مصنوعی مانند جان باشد، اما من با فرض اصلی استدلال او موافقم که شکستهای ناشی از هوش مصنوعی برای اولویت دادن به سود بر انسانها استفاده میشود. این احتمالاً منجر به یکی از بزرگترین و سریع ترین جنبش های کارگری در تاریخ بشر خواهد شد.
من یک شرکت هوش مصنوعی را در سیلیکون ولی اداره می کنم که روی تغییرات آب و هوایی کار می کند و رئیس سابق دولت هند هستم. در مجمع جهانی اقتصاد در داووس 2024، گفتگوهای من با رسانه ها، سران کشورها و مدیران اجرایی 500 شرکت فورچون، چشم انداز جهانی هوش مصنوعی را برجسته کرد، جایی که هوش مصنوعی به طور گسترده برای باز کردن انقلاب بهره وری بعدی، کمک به ایجاد رفاه و آوردن مردم مورد بحث قرار گرفت. با دموکراتیک کردن و کاهش هزینه دسترسی به اطلاعات/آموزش، از فقر خارج شوید. بیشتر صحبت ها در مورد خطر هوش مصنوعی بر خطر انقراض هوش مصنوعی و حصارهای نظارتی لازم برای محافظت در برابر آینده متمرکز شده است. صحبت من در مورد خطرات سیاسی و اجتماعی ناشی از بزرگترین جابجایی نیروی کار به دلیل هوش مصنوعی حتی توسط جامعه بنیانگذار هوش مصنوعی من با شک و تردید روبرو شده است.
واقعیت این است که آنچه ما از طریق هوش مصنوعی شاهد آن هستیم، نیرویی است که سرعت جابجایی ساختاری نیروی کار را افزایش می دهد. به عنوان مثال، عصر اینترنت و جهانی شدن به شرکتهای آمریکایی این امکان را داده است که پشتیبانی مشتری را به کشورهای در حال توسعه مانند هند، ویتنام و تایلند برون سپاری کنند و این امر به قیمت طبقه متوسط در برخی مناطق ایالات متحده تمام میشود. اکنون، یک ربات چت توسعه یافته بر روی یک پشته LLM سازمانی ثابت میکند که در پشتیبانی از مشتری بیشتر/یکسان از انسانها مؤثر است و آنها را اضافی میکند. این تاثیر در کشورهای با درآمد بالا حتی شدیدتر خواهد بود. گزارش اخیر صندوق بین المللی پول اشاره می کند که حدود 60 درصد مشاغل تحت تأثیر هوش مصنوعی قرار خواهند گرفت که احتمالاً نابرابری را افزایش می دهد. نیمی از آنها برنده خواهند شد، اما نیمی دیگر اخراج خواهند شد/کارایی کمتری خواهند داشت که منجر به کاهش دستمزدها، کاهش قدرت خرید و پایین آمدن استانداردهای زندگی در عصر تورم می شود.
این جنبش های کارگری در طول زمان انباشته می شوند و عمدتاً طبقات پایین و متوسط را تحت تأثیر قرار می دهند و به نوبه خود به جنبش های سیاسی تبدیل می شوند. در ایالات متحده، موج جهانی شدن و اتوماسیون، مخل ترین جنبش سیاسی 30 سال اخیر را ایجاد کرد که منجر به انتخاب دونالد ترامپ شد. با این حال، این بار شکست نیز در انتظار برخی از کارگران یقه سفید است و عواقب آن را ناشناخته و بالقوه خطرناک تر می کند.
به طور کلی بحث تاثیر هوش مصنوعی بر کار بر دو استدلال استوار است. یکی استدلال دوتاییتر برخی از اقتصاددانان مبنی بر ایجاد مشاغل و از بین رفتن آن و اینکه اثر خالص مثبت خواهد بود. همچنین، کارگرانی که شغل خود را از دست می دهند، می توانند در دسته های جدیدتری از مشاغل که از طریق توزیع مجدد ثروت ایجاد و در دسترس قرار می گیرند، بازآموزی/بازآموزی شوند.
بحث دوم این است که چشم انداز کلی هوش مصنوعی در زمینه هایی مانند آموزش و پژوهش بیش از جنبه اخلاقی تأثیر منفی بر جامعه را از طریق از دست دادن شغل خنثی می کند. این استدلال توسط جامعه بنیانگذار/سرمایه گذار مطرح شده است، که به سرعت به شگفتی های فنی رونق اینترنت، مانند گوشی های هوشمند، و تأثیر آن بر اتصال میلیاردها نفر در اقتصادهای نوظهور مانند هند اشاره می کنند.
استدلال اول فرض میکند که نرخ جابهجایی منفرد – از دست دادن مشاغل در یک منطقه / بخش – کمتر از نرخی است که میتواند در آن مهارتیابی مجدد رخ دهد، و اینکه توزیع مجدد ثروت منصفانه و روان است. آمریکا همین فرض را در مورد روی آوردن معدنکاران زغالسنگ به انرژیهای تجدیدپذیر کرده است، بنابراین تبدیل به یکی از معدود اقتصادهای بزرگی میشود که تغییرات آب و هوایی به یک موضوع قطبی تبدیل شده است. به هر حال، با توزیع مجدد ثروت، سهم بزرگترین 20 درصد در ایالات متحده از 61 درصد در دهه 1990 به 71 درصد در سال 2022 افزایش یافته است.
استدلال دوم فرض میکند که تحصیلات برابر با آمادگی شغلی است، همانطور که در کشور خود هند دیدهام، جایی که 80 درصد از 1.5 میلیون مهندس فارغالتحصیل هر سال برای هر شغلی در اقتصاد دانشآموز ناسازگار تلقی میشوند. فراتر از سلسله مراتب نیازها، داشتن یک گوشی هوشمند به ندرت بر شغل مناسب و غذای مقرون به صرفه برای خانواده ارجحیت دارد. دوما
این من را به این حقیقت ناخوشایند می رساند که ما به عنوان بنیانگذاران هوش مصنوعی، مسئولیت تصمیم گیری در مورد مسیر این تحول را همراه با دولت ها داریم. وسواس ما نسبت به سودآوری اغلب ما را بر آن داشته تا بیشتر بر روی برنامه هایی مانند ساخت ربات های چت هوشمندتر برای جایگزینی پشتیبانی مشتری یا نمایندگان فروش تمرکز کنیم تا بر روی پیچیده ترین اما متمرکزترین مشکلات برای بشریت، مانند بهبود بهره وری کشاورزان خرده پا در کشورهای در حال توسعه یا رفع سرطان
دوم، ما باید با دولت ها و تنظیم کننده ها کار کنیم تا اطمینان حاصل کنیم که بخشی از ثروت ایجاد شده در این فرآیند به طور عادلانه و عادلانه توزیع می شود. به عنوان مثال، ما می توانیم تأسیس سازمان های غیردولتی مانند توسعه زغال سنگ را تأمین مالی کنیم. این غیرانتفاعی مبتنی بر جامعه، معدنچیانی را که قادر به انتقال به مشاغل انرژی های تجدیدپذیر با کمک به آنها در کسب مهارت در ساخت و ساز، کشاورزی و نصب خورشیدی نیستند، درگیر می کند.
سوم، دولتها میتوانند از تلاشهای نروژ برای اطمینان از توزیع مجدد عادلانه ثروت حاصل از رونق نفت در دهه 1970 درس بگیرند. در سال 1990، نروژ صندوق بازنشستگی دولتی جهانی (صندوق نفت نروژ) را برای مدیریت درآمدهای نفتی برای نسلهای آینده تأسیس کرد و به دنبال ثبات اقتصادی از طریق سرمایهگذاریهای متنوع در سطح جهانی بود. اکنون این کشور دومین سطح نابرابری در جهان را دارد.
ناکامی در اقدام کنونی راهی به سوی آینده ای است که بحران های سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی را که در سه دهه گذشته شاهد بوده ایم، تشدید می کند. با این حال، جهان همچنان در دهه آینده شاهد میلیاردرهای بیشتری از هر زمان دیگری خواهد بود و احتمالاً اولین تریلیونر جهان از هوش مصنوعی خواهد بود.