چگونه یاد گرفتم که نوه ام را بدون ترس دوست داشته باشم
تیتماس تلفنی دخترم در کارولینای شمالی ساعت شش صبح بود که برای او خیلی زود بود. مگی در حالی که صدایش پر از لذت بود، اعلام کرد: “من حامله هستم.” 1600 مایل دورتر، یک لیوان قهوه برشته تیره بخار پز را روی زمین گذاشتم و جیغ زدم. اخبار او آخرین چیزی بود که انتظارش را … Read more